-
یادته بهت میگفتم نمیمونی
دوشنبه 7 آذر 1390 00:06
یادته بهت میگفتم نمیمونی دیدی آخرش به حرف من رسیدی پیچکای باغچمون خشک شدو پژمرد خاطرات مارو توی قصه ها برد دلی که حتی به حرفای تو خوش بود دیدی آخرش چه جورتو دست تو مرد
-
تسبیح نبودم
دوشنبه 7 آذر 1390 00:03
تسبیح نبودم ، تو مرا چرخاندی مشت بر مهره تنهایی من پیچاندی مُهره دستان تو دنبال دعایی می گشت بارها دور زدی ذهن مرا گرداندی ذکرها گفتی و بر گفته خود خندیدی از همین نغمه تاریک مرا ترساندی بر لبت نامِ خدا بود، خدا شاهد ماست بر لبت نامِ خدا بود و مرا رقصاندی دستِ ویرانگر تو عادت چرخیدن داشت عادتت را به غلط چرخه ایمان...
-
من و تو ۴
یکشنبه 6 آذر 1390 23:43
روی آن شیشه تبدار تو را " ها " کردم اسم زیبای تو را با نفسم جا کردم حرف با برف زدم سوززمستانی را با بخار نفسم وصل به گرما کردم شیشه بد جور دلش ابری و بارانی شد شیشه را یک شبه تبدیل به دریا کردم عرق سردی به پیشانی آن شیشه نشست تا به امید ورود تو دهان وا کردم در هوای نفسم گم شده بودی ای عشق با سرانگشت تو را...
-
من و تو ۳
یکشنبه 6 آذر 1390 23:30
مرا از اینکه می بینی پریشان تر چه می خواهی؟ از این آتش به جز یک مشت خاکستر چه می خواهی؟ من از اوج نگاه تو به زیر پایت افتادم بیا این اوج، این پرواز، این هم پر، چه می خواهی؟ مرا بی خود به باران می بری با مستی چشمت بیا این چشمها، این گونه های تر، چه می خواهی؟ برای ادعای عشق اگر این سینه کافی نیست، بیا این تیغ، این...
-
من و تو۲
یکشنبه 6 آذر 1390 23:29
من از فرود گفتم و تو شهاب شدی تو از بهانه گفتی ومن گلایه شدم من از خواب گفتم و تو رویا شدی تو از تب گفتی و من حسرت شدم من از عمر گفتم و تو زمانه شدی تو از رود گفتی و من روانه شدم من از سکوت گفتم و تو کویر شدی تو از نفوذ گفتی و من چشمه شدم من از عمق گفتم و تو نگاه شدی تو از صبر گفتی و من کوه شدم من از شعر گفتم و تو...
-
من و تو
یکشنبه 6 آذر 1390 23:21
تو مث یه آسمون من ولی باد خزون تو صدای آشنا من ولی یه بی نشون تو مث یه شعرِ تر من پر از حس خطر تو خود شقایقی من ولی یه در به در تو پی قاصدکا من رفیق سایه ها تو صدای سازی و من نفیر ناله ها تو گلی ، مثل بهار من ولی فقط یه خار تو غزلواره عشق من کویر شوره زار تو مث فرشته ها من فقط یه جای پا تو نوای عشقی و من یه ساز بی صدا
-
هر چه هستم دوستت دارم
یکشنبه 6 آذر 1390 23:11
اگر باران بودم انقدر می با ریدم تا غبار غم را از دلت پاک کنم اگر اشک بودم مثل باران بهاری به پایت می گریستم اگر گل بودم شاخه ای از وجودم را تقدیم وجود عزیزت می کردم اگر عشق بودم اهنگ دوست داشتن را برایت می نواختم ولی افسوس که نه بارانم و نه اشک و نه گل ونه عشق اما هر چه هستم دوستت دارم
-
دعا کردم که تنها مال من شی
یکشنبه 6 آذر 1390 22:52
دعا کردم که تنها مال من شی تو تعبیر قشنگ فال من شی دعا کردم بدونی چشم به راتم هنوز دل بسته بغض صداتم اگر بازم دلت با دیگرونه چشات دنبال از ما بهترونه بذار با یاد تو دلخوش بمونم فقط دل تنگیات با من بمونه! Of Naz Gol
-
عشق یعنی ...
شنبه 5 آذر 1390 20:39
عشق یعنی ... به موقع بگو دوستت دارم در صورتیکه قادر به دیدن عکسها نیستید اینجا را کلیک کنید وقتی 15 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم ...صورتت از شرم قرمز شد و سرت رو به زیر انداختی و لبخند زدی... وقتی که 20 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم سرت رو روی شونه هام گذاشتی و دستم رو تو دستات گرفتی انگار از این که منو...
-
پـَـَـ نــه پـَـَــــ
جمعه 4 آذر 1390 02:59
ماشینم بنزین تموم کرد وسط جاده, واستادم دم جاده یکی ۲ لیتر بنزین از ماشینش بهم بده که فقط خودمو برسونم به یه پمپ بنزینی, یکی زد بقل گفت آقا بنزین برای ماشینت می خوای؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ می خوام باهاش خودمو آتیش بزنم **************** بعد از چهار ساعت از کنکور تو هوا ۴۰ درجه اومدم خونه خواهرم میگه خسته ای؟ اگه نیستی...
-
آزاد
جمعه 4 آذر 1390 02:19
من غریبم ای غریبه ، آشنایم می شوی؟ آشنا با گریه های بی ریایم می شوی؟ در غریبستان چشمم التماس عاشقی است، با نگاهت هم صدا با چشمهایم می شوی؟ گر دلم پزچین ندارد این نشان سادگیست همنشینی ساده و صادق برایم می شوی؟ روزگار، اندیشه های تیره را می پرورد، ای غزیبه جان پناه با وفایم می شوی؟
-
تولد
جمعه 4 آذر 1390 02:17
ولد!! روزی که هیچگاه نفهمیدم برای چی باید خوشحال باشم!!! پدر آن شب اگر خوش خلوتی پیدا نمی کردی تو ای مادر اگر شوخ چشمی ها نمی کردی تو هم ای آتش شهوت شرر بر پا نمی کردی کنون من هم به دنیا بی نشان بودم پدر آن شب جنایت کرده ای شاید نمی دانی به دنیایم هدایت کرده ای شاید نمی دانی از این بایت خیانت کرده ای شاید نمی دانی من...
-
چگونه بگذرم
جمعه 4 آذر 1390 02:15
چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟ چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟ خداحافظ ، بدون تو گمان کردی که می مانم خداحافظ ، بدون من یقین دارم که می مانی !!!
-
تو چه میفهمی اندوه مرا
جمعه 4 آذر 1390 02:11
هیچ حرف دگری نیست که با تو بزنم تو نمی فهمی اندوه مرا چه بگویم به تو ای رفنه زدست شدم از مستی چشمان تو مست شده ام سنگ پرست مرگ بر انکه دلش را به دل سنگ تو بست تو نمی فهمی اندوه مرا
-
امـــــــــــا
جمعه 4 آذر 1390 02:06
امـــــــــــا تکیه کردن به تو را دوست دارم "اما" از دوباره افتادن می ترسم... نگاهت را دوست دارم "اما" از سرد شدن های نگاهت می ترسم... دستانت را دوست دارم "اما" از دوباره خالی ماندن دستانم می ترسم... ... آغوشت را دوست دارم! "اما" از دوباره بی پناه شدن میترسم... با تو تا ابد بودن...
-
...
جمعه 4 آذر 1390 02:04
سالها رفت و هنوز یک نفر نیست بپرسد از من که تو از پنجره ی عشق چه ها می خواهی؟ صبح تا نیمه ی شب منتظری همه جا می نگری گاه با ماه سخن می گویی گاه با رهگذران،خبر گمشده ای می جویی راستی گمشده ات کیست؟ کجاست؟ صدفی در دریا است؟ نوری از روزنه فرداهاست یا خدایی است که از روز ازل ناپیداست...؟
-
من ، تو ; ما
جمعه 4 آذر 1390 02:03
من ، تو ; ما یادت هست ؟ تمام شد حالا : تو ، او ; شما من هم به سلامت . . .
-
خدایا
جمعه 4 آذر 1390 02:01
خدایا خدایا کفر نمیگویم پریشانم خدایا کفر نمیگویم پریشانم چه میخواهی تو از جانم مرا بی آنکه خود بخواهم اسیر زندگی کردی خداوندا اگر روزی زعرش خود به زیر آیی لباس فقر بپوشی غرورت را برای تکه نانی به زیر پای نامردان بیندازی و شب آهسته و خسته تهی دست و زبان بسته به سوی خانه بازایی زمین و آسمان را کفر میگویی نمیگویی...
-
این روزها ...
جمعه 4 آذر 1390 01:56
این روزها ... وقتی با یه نفر دست می دی، باید بعدش انگشت هات رو هم بشماری !!! ببینی که هر ۵ تا رو پس گرفتی یا نه، احتیاط کن .. خــاکی بودن .. آسفالت شدن را در پی دارد ..
-
نشان عشق
پنجشنبه 3 آذر 1390 02:19
ای که می پرسی نشان عشق چیست عشق چیزی جز ظهور مهر نیست عشق یعنی دل تپیدن بهر دوست عشق یعنی جان من قربان اوست
-
زندگی یک بازی درد آور است
پنجشنبه 3 آذر 1390 02:12
زندگی یک بازی درد آور است . زندگی یک اول بی آخر است زندگی کردیم اما باختیم . کاخ خود را روی دریا ساختیم لمس باید کرد این اندوه را . بر کمر باید کشید این کوه را زندگی را باهمین غمها خوش است . باهمین بیش و همین کمها خوش است زندگی را خوب باید ازمود . اهل صبرو غصه و اندوه بود
-
کاش امشب عاشقی هم پا می گرفت
پنجشنبه 3 آذر 1390 01:54
کاش امشب عاشقی هم پا می گرفت تشنگی هم طعم دریا می گرفت کاش امشب کوچه های منتظر یک سلام گرم از ما می گرفت این سکوت تلخ . دنیای من است کاش دستت . دست دنیا میگرفت آسمان ابری ترین اندوه را از دل سنگین شبها می گرفت پنجره دلتنگ چشمی آشناست کاش می شد عاشقی پا می گرفت
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 3 آذر 1390 01:49
سفر از فاصله ی دور حکایت دارد خسته با رفتن احساس رفاقت دارد چه صمیمانه به درگاه خدا گویم که دلم از دوری دوست شکایت دارد دوری دوری از این دیده ، اما باز یادت میکنم حرمت این آشنایی فرش راهت میکنم در فراقت ، غم حصار خنده هایم را شکست باز هم از انتهای دل صدایت میکنم سوختن با تو سوختن با تو به پروانه شدن می ارزد عشق این...
-
۰۷۱۱
پنجشنبه 3 آذر 1390 01:40
نبود ...پیدا شد ...آشنا شد ...دوست شد ...مهر شد ... گرم شد ...عشق ش د ...یار شد ...تار شد ...بد شد ... رد شد ...سرد شد ...غم شد ...بغض شد ...اشک شد ... آه شد ...دور ش د .. .گم شد...
-
فصل سرد شیطانی
پنجشنبه 3 آذر 1390 01:25
فصل سرد شیطانی خدایا! دلم می خواهد شبیه بی کس ترین آدمهای روی زمین باشم شبیه آدمهایی که جز تو یاوری ندارند از عظمت مهربانیت در حیرتم چگونه به من محبت میکنی در حالی که در سرزمین وجودم فصل سرد شیطانی حاکم است. خدایا! سجده میکنم در برابرت که اینقدر در برابر من و گناهان من صبوری کمکم کن تا این مهربانی هایت را درک کنم
-
تقدیم به ... که رفت
پنجشنبه 3 آذر 1390 01:19
کاش میشد عشق را تفسیر کرد خوابه چشمان تو را تعبیر کرد کاش میشد همچون گلها ساده بود سادگی را با تو عالمگیر کرد کاش میشد در خراب آباد دل خانه احساس را تعمیر کرد کاش میشد در حریم سینه ها عشق را با وسعتش تکثیر کرد
-
تک دختر
پنجشنبه 3 آذر 1390 01:16
تک دختری که چشم تو را دوست داشت مرد در آبی نگاه تو معنا نداشت مرد در انتظار پنجره ها را شکسته بود از این همه دروغ و ریا شکسته بود در یک غروب سرد زمستان به خواب رفت از لحظه ها جدا شد تا آفتاب رفت باور نمی کنم که به این سادگی گذشت از کوچه های خالی مردانگی گذشت دیدی تمام قصه های ما اشتباه بود شش دفتر کنار اتاقم سیاه بود...
-
خورشید
پنجشنبه 3 آذر 1390 01:15
و آن خداوند یکتاست که بیشتر از همیشه به او نزدیک شده اما آنگاه مطمین باش و آن لحظه من تنها یک چیز دارم که برای اولین بار از نبودن تو شادانم و افسوس گذشته را نخواهم خورد احساسی واقعی که از تمام وجودم سر چشمه میگیرد کوچهایی که میان من و تو بود از فردا نگفت از رویای زیبای دنیا نگفت زیرا در نبود تو خداوند را در کنار خود...
-
عشق۶
پنجشنبه 3 آذر 1390 01:13
سر چشمه ی محبت ای عشق واقعی چگونه ستایشت کنم در حالی که قلبت از محبت بی نیاز است چگونه ببوسمت وقتی که عشقت در وجودم جاری میشود بگزار نامت را تکرار کنم نامت زیباست دلنشین است چه داشته ای که اینگونه مرا تلسم کرده ای من اینگونه نبودم تو عشق را با من آشنا کردی تو هوای دلم را با طراوت کردی زمانی که با تو هستم به آسمان به...
-
بهار
پنجشنبه 3 آذر 1390 01:10
من از قصه زندگی ام نمی ترسم من از بی تو بودن به یاد تو زیستن و تنها از خاطرات گذشته تغذیه کردن می ترسم. ای بهار زندگی ام اکنون که قلبم مالا مال از غم زندگیست اکنون که باهایم توان راه رفتن ندارد برگرد باز هم به من ببخش احساس دوست داشتن جاودانه را باز هم آغوش گرمت را به سویم بگشا باز هم شانه هایت را مرحمی برایم قرار...